رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 23 روز سن داره

حقیقتی شیرین

پارسال در چنین روزی

١ سال قبل در چنین روزی و ساعتی با ٢ خط + بعد از ٥ روز تاخیر اعلام     حضور کردی و من رو شوکه کردی         با اومدن بوی بهار یاد خاطرات پارسال افتادم و منتظر این که شما کی قراره     بیای تو دل من     ١٤ فروردین ٩١ ساعت ٨.٣٠ صبح من فهمیدم یه مهمون اومده تو دلم و حضور     خودت رو با آزمایش خون پر رنگ ترکردی         چقدر زود گذشت واقعا ١ سال گذشت؟؟؟؟     ٩ ماه انتظار ...... روز بزرگ زایمان ....... لجظه ی دیدار ...... ١ ماهگی ......٢     ماهگی.......٣ ماهگی و ٤ ...
14 فروردين 1392

13 روز عید

دختر شیرینم   عید امسال با همه عیدها برای من فرق داشت فقط بخاطر وجود نازنین تو    رسپینای گلم شما دومین مسافرتت رو هم رفتی من و بابا و شما چند روز بعد   از  عید رفتیم شمال و شما هم تا خود رشت خواب بودی فقط یک بار برای شیر   خوردن بلند شدی مقصد ما آستارا بود و چون راهش خیلی زیاد بود ما ١ شب تو   رشت خوابیدیم و فرداش راه افتادیم خیلی بهمون خوش گذشت شما خیلی   دختر خوبی بودی واصلا گریه نکردی و تو کل مسافرت اصلا اذیت نکردی واکسن ٤ ماهگی   روز ١٠ فروردین که شنبه بود من و بابا شما رو بردیم بهداشت که واکسن بزنی   این دفعه مثل واکسن ٢...
14 فروردين 1392

هفت سین رسپینا

1 سال گذشت     وقتی میگم 1 سال گذشت هم خوشحال میشم هم ناراحت خوشحالیم بخاطر     اینه که میخوام با انرژی پا به سال جدید بذارم و یک سری تغییر و تحول به     زندگیم بدم و ناراحتیم هم بخاطر اینه که یاد آخرین روز بارداریم میفتم     ونمی خوام از خوشیام دل بکنم سال 91سال خوبی بود با وجود تو نازنینم از     روزی که فهمیدم باردارم تا اون لحظه ی که بدنیا اومدی چه دورانی بود تو     بهترین عیدی سال 91 من و بابا بودی که تو وجودم بودی وبهترین عیدی سال      92 هستی که تو بغلمی      نازنینم پا...
10 فروردين 1392

اولین مسافرت رسپینا

کوچول موچولو سلاااااااام   کوچولوی من ما 18 اسفند 91 ساعت 10 صبح با هواپیما رفتیم مشهد خیلی بهون خوش گذشت  خیلی خوشحالم  که اولین مسافرتت به مشهد بود چون من برای سلا متی شما وقتی تو شکمم بودی نظر کرده بودم خیلی خوب شد که 3 نفری رفتیم زیارت 3 روز مشهد بودیم هوا هم سرد بود کلی برف اومده بود   عزیزم من کلی سرچ کرده بودم که با نی نی تو هواپیما باید چی کار کنم که همه نظرشون این بود که نی نی ها باید می می بخورن که گوش درد نگیرن و خدا رو شکر شما تا آخر در حال می می خوردن بودی و اذیت نشدی ولی متاسفانه برگشتنه بر خلاف رفتنمون بود تو کل پرواز رو به تهران فقط جیغ میزدی و من و ملتمس...
10 فروردين 1392
1